انتقاد تند روزنامه اصولگرا از فمنیسم | غرب زن را از خانواده تا هویت جنسی بیریشه کرد

رویداد۲۴| غلامرضا صادقیان در سرمقاله روزنامه جوان با طرح این پرسش که «فمنیسم آمد که به زن کمک کند، اما چه کرد؟!» تلاش کرده مسیر تحول جنبشهای زنان در غرب را از قرن نوزدهم تا امروز بررسی کند. او بحث خود را با نقلقولی مستقیم آغاز میکند: «هویت زن در فرهنگ غرب تابع هویت شوهر است؛ نام خانوادگیاش را کنار میگذارد و نام او را میگیرد، و این فقط یک علامت است؛ نشانهای از محوشدن و حلشدن زن در هویت مرد. تفاوت در دستمزدها، بیتوجهی به حرمت زن، و نگاه مادی و ابزاری به او، مسئله فردی نیست؛ یک نگاه عمومی است».
صادقیان این سه مورد-زندگی با هویت شوهر، تفاوت دستمزدها و نداشتن حرمت -را از «مهمترین دلایل ظهور فمنیسم در غرب» میداند و مینویسد که جنبشهای اولیه اهدافی کاملاً متفاوت از موجهای اخیر داشتند. به گفته او، «فمنیستهای اولیه البته مقاصد متفاوتی از فمنیستهای امروزی داشتند… بهگونهای که حالا زن ابزار مرد شده است و خود زن هم شاید نفهمد که تبدیل به ابزار شده و حتی به آن افتخار کند.»
او توضیح میدهد که موج اول فمنیسم در قرن نوزدهم به دنبال «برابری حقوقی و مدنی، حق تحصیل، حق مالکیت مستقل و… حق رأی زنان» بود و در آن دوره «موضوعاتی مانند بدن، سکسوالیته و هویت جنسیتی مطرح نبود.»
سرمقاله سپس به موج دوم میپردازد؛ جایی که اندیشههای سیمون دو بوار و بتی فریدان مطرح شد و فمنیستها «نقشهای جنسیتی سنتی» و محدود شدن زنان به خانهداری را نقد کردند. صادقیان در عین حال معتقد است پیامدهای این تغییرات، برخلاف مقصود اولیه پیش رفت و به تحولاتی منجر شد که اکنون «غرب با کمک مهاجران آفریقایی و آسیایی جمعیت خود را پایدار نگه داشته است.».
اما انتقاد اصلی نویسنده متوجه موج سوم است. او مینویسد در این دوره، نظریهپردازانی مانند جودیت باتلر و بل هوکس «دیگر اصولاً حتی زنان را مانند یک گروه واحد نمیشناسند» و به ایدههایی مانند «جنسیت سیال و هویتهای غیردوگانه» رسیدهاند. صادقیان این تغییر را انحرافی جدی توصیف میکند: «فمنیستهای اولیه زن را انسان بالغ مؤنث با بدن زنانه میدانستند، اما در میان فمنیستهای امروزی زن، هر کسی است که هویت جنسیتی زنانه انتخاب کند، حتی اگر ترنس یا مرد باشد!»
به باور او همین تغییر نگاه «غرب به خانواده ضربه زد.» جوان مینویسد: در ابتدا فمنیسم میگفت «خانواده مهم است، فقط باید عادلانه باشد»، اما در موج دوم، خانواده «ابزار پدرسالاری» خوانده شد و در موج سوم برخی تندروها آن را «ساختاری سرکوبگر» دانستند. سرمقاله همچنین به تغییرات نگرش درباره صنعت جنسی اشاره میکند: «در آغاز آن را ابزارسازی زن و مایه تحقیر میدانستند و حالا آن را مایه توانمندسازی و شغل زنان میدانند، و البته تبصره محبتآمیز میزنند که به شرط انتخاب خود زنان!»
صادقیان در جمعبندی، یک تناقض بنیادین را برای فمنیسم برمیشمارد: از یکسو این جنبش «منکر هر ماهیت ثابت زنانه» است و از سوی دیگر برای پیگیری حقوق زنان نیاز دارد «زنان را چونان یک گروه سیاسی و حقوقی مشخص» تعریف کند. او این مسیر را شبیه روندی میداند که نقد کلیسا را در غرب به «الحاد و شکاکیت محض» رساند و مینویسد: غرب در جنبشهای زنانه نیز «از نقد درست آغاز کرد، اما به انحرافی پیش رفت که خود زن را از هویت واقعی دور کرد تا ابزاری شدیدتر از قبل در دست مردان باشد.»



فرهنگ شرق و زنان روسی و تایلندی و چینی که شرقی هستند چطوره؟ فرهنگ خاورمیانه ای هند و امارات و عمان و اردن و لبنان و سوریه و ترکیه چطوره؟ لطفا مقالاتی در باب معرفی آنها هم بنویسید
